جدول جو
جدول جو

معنی چاره پذیر - جستجوی لغت در جدول جو

چاره پذیر
چاره پذیرنده، چاره بردار، ویژگی دردی که بتوان آن را درمان کرد، قابل علاج، ویژگی امری که بتوان آن را اصلاح کرد
تصویری از چاره پذیر
تصویر چاره پذیر
فرهنگ فارسی عمید
چاره پذیر
(رَ اَ)
چاره بردار. علاج پذیر. خوب شدنی. قابل علاج. چاره پذیرنده. و رجوع به چاره بردار شود
لغت نامه دهخدا
چاره پذیر
قابل علاج (مرض) قابل اصلاح
تصویری از چاره پذیر
تصویر چاره پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
چاره پذیر
حل شدنی، قابل حل، علاج پذیر، درمان پذیر، چاره بردار، اصلاح پذیر
متضاد: چاره ناپذیر، نشدنی، حل ناشدنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ خوا / خا)
علاج ناپذیر. غیرقابل علاج. چاره ناپذیرنده
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دانه پذیرنده. رجوع به دانه پذیرنده شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ نِ)
مقابل راهنمای. (یادداشت مؤلف). که راه و طریقی بپذیرد: آگاه باش که درازی و کوتاهی افتد برانگیختن را از بهر یافتن متعلم راه پذیر از عالم راهنمای... (کشف المحجوب سجستانی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 14 هزارگزی شمال اهرم و 6 هزارگزی خاور کوه قلعه دختر واقع شده است، جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 374 تن سکنه دارد، آبش ازچاه، محصولش غلات، خرما و تنباکو، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چاره پذیری
تصویر چاره پذیری
قابلیت علاج ثقابل اصلاح بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار پذیر
تصویر کار پذیر
آنکه کار قبول کند، منفعل اثر پذیر مقابل فاعل: (بر این جای از این کتاب سخن اندر کار کن و کار پذیر واجب آمد گفتن از بهر آنکه ترکیب بر مرکب از مرکب پدید آید و مرکب فاعل است و مرکب منفعل) (زاد المسافرین 127)
فرهنگ لغت هوشیار
درمان پذیری، علاج پذیری
متضاد: چاره ناپذیری، درمان ناپذیری، نشدنی، حل ناشدنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد